..: سلام قولا من رب رحیم :..



آخرین نظرات
  • ۲۷ تیر ۹۲، ۰۱:۲۰ - vahid
    mer30

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسن» ثبت شده است

روزی مأمون از امام رضا(ع) پرسید «چرا مردم شما را یا ابن رسول الله(ص) خطاب می کنند و به ما یا ابن رسول الله نمی گویند در حالی که ما هر دو از شجره پیغمبر(ص) هستیم ما سادات عباسی هستیم و شما سادات علوی و جد شما علی بن ابیطالب است که پسر عموی پیغمبر بودند و جد ما هم ابن عباس است که ایشان هم پسر عموی پیغمبر(ص) بودند.»

حضرت امام رضا(ع) جواب فرمودند که «این را از خود مردم سؤال کنید که چرا ما را یا ابن رسول الله خطاب می کنند و به شما نمی گویند.»

مأمون اصرار کرد که «جواب آنرا از شما می خواهم بشنوم.»

چرا به ائمه می گویند یا ابن رسول الله و به مأمون نمی گویند، او هم سید است؟!

  • مهدی محمدی
  • ۱۸۱۶ بار نمایش
  • |
  • ۱۴۶۴ نفر بازدیدکننده

سحر بود و غم و درد، سحر بود و صدای نفس خستة یک مرد، که آرام در آن کوچه به روی لب خود زمزمه می‌کرد

 

غریب و تک و تنها، در آن شهر در آن وادی غم‌ها، دلی خسته و پر از غم و شیدا، دلی زخم و ترک‌خورده پر از روضة زهرا، شب راحتی شیر خدا از همة مردم دنیا

 

عجب شام عجیبی‌ست، روان بود سوی مسجد کوفه قدم می‌زد و با هر قدمش عرش به هم ریخت در آن شب و لرزید به هر گام، دل حضرت زهرا دل حضرت زینب

 

غریب و تک و تنها، نه دیگر رمقی مانده در آن پا، نه دیگر نفسی در بدن خسته مولا، به چشمان پر از اشک و قدی تا، پر از وصله عبایش، پر از پینه دو دستان عطایش، رسید او به در مسجد و پیچید در آفاق نوایش، علی گرم اذانی ملکوتی و ملائک همه حیران صدایش، گل خلقت حق رفت روی منبر گلدسته و تکبیرزنان، ساکت و خاموش زمین رام ز آن، محو تماشا همه ذرات جهان، باز در آن بزم اذان، نالة آهستة یک مادر محزونِ کمان، گفت: عجب شام غریبی شده امشب، امان از دل زینب، و گلبانگ اذان گشت تمام و شده بی‌تاب دل خاکی محراب، بود منتظر مقدم ارباب

 

  • مهدی محمدی
  • ۱۱۱۷۷ بار نمایش
  • |
  • ۸۶۹۰ نفر بازدیدکننده